نقش اول ـ تبیین حقیقت قیام: قیام و مسافرت امام حسین از مکه به سوی کوفه،برای جنگ با بنی امیه نبود، بلکه برای نهی از منکر، تغییر بدعتها، اصلاح کار امت وآشکار ساختن حق و حقیقت بود.
همراه آوردن بانوان، نظر به اوضاع و احوال و عوامل طبیعی آن روز ، این مطلب راتأیید میکند که حرکت امام حسین از حجاز به سوی عراق به سبب دعوتنامههایی بودکه رجال بزرگ اهل کوفه به او نوشته بودند و خواستار سفر امام به کوفه بودند بر حسبوظیفة دینی به دستیاری و تشریک مساعی اهل کوفه، احکام و حقایق اسلام را ترویجکنند. وجود بانوان در این مسافرت حاکی از ا´ن بود که حضرت، دعوت کوفیان را از صمیمدل قبول کرده و با زن و فرزند به طرف آنها رهسپار گردیده است و خیال حیله و دورنگی وفرار در کار نبوده است. این معنی در تهییج اشخاصی که به وعدههای خود وفا نکردند، اثرمهمی داشت.
نقش دوم ـ تعیین حد فداکاری در راه دین: طبق آیات و روایات مختلف، مسلماندر راه دین و حفظ آن باید از مالو جان خویش بگذرد. امام حسین عملاً این مطلب را بهعموم مردم تعلیم داد. برای این که فطرت بشری طوری آفریده شده که در بیشتر وقتهااز جانبازی و کشته شدن خود چندان وحشتی ندارد، اما هنگامیکه متوجه شد در صورتتسلیم نشدن، زن و بچهاش گرفتار خواهند شد، در برابر دشمن تسلیم میگردد و اعتذارمینماید.
امام حسین در کربلا در شرایط سختی قرار گرفته بود. او و خانوادهاش، با یاران کم ونبودن آب و آذوقه، در میان سی هزار دشمن محاصره شده بودند. ناله و پریشانی خواهرانو دخترانش او را متأثر میسازد و مکرر از طرف دشمن به او تسلیم شدن در برابر یزیدپیشنهاد میشود. با این همه تا آخرین لحظه، عزت و شهامت خود را حفظ کرد، به خواریو ننگ ، تن نداد و در برابر ستمکاران سر تسلیم فرود نیاورد.
روز عاشورا که به تدریج نشانههای گرفتاری بانوان ظاهر میشد، آنان را به صبردعوت میکرد و به ثواب اجرهای پروردگار امیدوارمی ساخت. امام حسین با این رفتار وگفتار، ارزش و اهمیت دین را بیان نمود و به تمامی مسلمانان درس دینداری داد.
نقش سوم ـ گریه و ناله: خاندان امام حسین در جاهای مختلف و حساس طوریناله و گریه نمودهاند که حتی دشمنان را هم منقلب و متأثر ساختهاند. این گریهها آن روزمانند شعله سوزانی بود که بر خرمن هستی و کاخهای بیداد حکومت بنی امیه میافتاد ونابودش میکرد. شهادت امام حسین و یاران وی با آن وضع رقت بار، ا´نقدر مردم را متاثرنمیکرد که نالهها و گریههای بانوان، مردم را تحت تاثیر قرار میداد. ناله و گریة بانوان درروز عاشورا، مجلس ابن زیاد و یزید و سایر جاها پس از واقعه کربلا گویای یک نسیم جانافزا و حیات بخشی بود که هر ساعت بر پیکره این نهضت عظم میدمید، بر افروختهترمیکرد و درهمه جا ا´ن را زنده نگه میداشت و نمیگذاشت نفوذ بنی امیه ا´ن را از بین ببردوبی اثر نماید. در شهر کوفه، شام، مدینه وبین راهها با گریهها و نالههای جان سوزخود،طوری شهادت و واقعة عاشورا را مجسم میساختند، گویا مردم ا´ن واقعة اسف بار رادیدند.
نقش چهارم ـ اسیری بانوان: موضوع اسیری ا´ل پیامبر پس از کشتن عزیز انشانا´ن روز نظر تمامی مسلمانان کاری بود برخلاف منطق دین و قرا´ن، مخصوصاً با ا´ن وضعرقت بار. شکنجه و فشاری که در کربلا در راهها و در شهر شام به آنان روا داشتند. دیگربنی امیه نتوانست روی این عمل خلاف دین و قرآن خود، پردهپوشی کند، در نتیجه،دشمنی آنان با پیامبر و فرزندانش، قرآن و اسلام، جلوی چشم همه مردم آشکار شد.مسلمانان به تدریج حساب آنها را از اسلام و قرآن جدا کردند.
بانوان هم موضوع اسیری خود را با لحن انکار و اعتراض به کارهای بنی امیه درجاهای متعدد ذکر مینمودند و مردم را منقلب میکردند. هنگامیکه اهل شام از اهلبیتعصمت پرسیدند: شما کیستید؟ سکینه دختر امام حسین فرمود: «ما اسیران آل محمدهستیم».
در مجلس یزید، فاطمه دختر امام حسین صدا زد: ای یزید دختران رسول خدااسیر باشند؟
بر اثر این سخن حاضران و خانوادة یزید در پس پرده صدایشان به گریه بلند شد.
شکی نیست این نوع تأثّرات برای اسیری آل پیامبر، خشم و نفرت مردم را برامویان برانگیخت و حکومت آنها را در نظر مردم منفور و متزلزل ساخت و آنچه در کربلا،در کوفه و در مسیر شام به وقوع پیوست، سودمندترین تبلیغ بر ضد بنی امیه بود.
شیخ بهایی مینویسد: هنگامی که زنان اسیر وارد منزل شدند، زنهای آل ابیسفیان با چشمان پر از اشک از آنان استقبال کردند و دستهای آنان را بوسیدند و سه روزهمراه آنان به سوگواری پرداختند.
ابعاد حضور زنان در نهضت عاشورا
با نگاهی به تاریخ عاشورا، مشاهده میشود که زنانی که در صحنههای کربلاحضور داشتند با به عهده گرفتن نقشهای گوناگون، این نهضت را ماندگارکردند. در واقعدرسهای آموزنده این نهضت که بانوان فداکار ا´ن را عرضه کردند، هرکدام این واقعیت راآشکار میکند که نیمی از تاریخ وقایع عاشورا را زنان به دوش کشیدهاند. از جمله ابعادآموزندة این حضور میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
ـ مشارکت زنان در جهاد: شرکت در جبهة پیکار و همدلی و همراهی با نهضتمردانة امام حسین و مشارکت در ابعاد مختلف آن از جلوههای این حضور است. چههمکاری «طوعه» در کوفه با نهضت مسلم، چه همراهی همسران برخی شهدای کربلا،چه اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان، مثل«زنخولی».
ـ آموزش صبر: روحیة مقاومت و تحمل زنان به شهادتها در کربلا، درس دیگرنهضت بود. اوج این صبوری و پایداری در رفتار و روحیات «زینب کبری» جلوهگر بود.
ـ پیام رسانی: افشاگریهای زنان و دختران کاروان کربلا، چه در اسارت و چه دربازگشت به مدینه، نشانة پاسداری از خون شهدا بود. بانوان در خطبهها و در گفتو گوهایپراکنده خویش که به تناسب زمان و مکان بود، امویان را نشانه گرفتند.
حضور زنان در همراهی بعضی انبیا و پیامبر خاتم و نهضت عظیم عاشورا نشانمیدهد که این حضور میتواند بار عاطفی را در این گونه حرکتها افزایش دهد، ضمناین که در پیام رسانی در ادامه حرکت نیز مؤثر بودهاند.
پرستاری: رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از نقشهای دیگر زنان درجبههها از جمله عاشوراست. نقش پرستاری و مراقبت حضرت زینب از امام سجاد از ایننمونههاست.
مدیریت: بروز صحنههای دشوار و بحرانی، استعداد افراد را شکوفا میسازد. نقشحضرت زینب در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اُسرا، درس مدیریت در شرایطبحران را میآموزد. وی مجموعة بازمانده را برای اهداف نهضت هدایت کرد و با هر اقدامخنثی کنندة نتایج عاشورا از سوی دشمن مقابله نمود و نقشة ا´نان را خنثی کرد.
حفظ ارزشها: درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهای دینی واعتراض به هتک حُرمت خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلودهاست. زنان اهلبیت با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضعنامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند؛ اما اعتراضکنان بر حفظ عفاف تأکیدمیکردند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید: «آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهلبیت پیامبرجمع شدهاید؟»
وقتی هم که در کوفه در خانهای بازداشت بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان، کسیوارد خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز به شهر به شهر گرداندن بانواناعتراضکرد.
تغییر ماهیت اسارت: اسارت را به آزادی بخشی تبدیل کردند و در قالب اسارت بهاسیران واقعی درس آزادگی دادند.
ـ عمق بخشیدن به بعد عاطفی و تراژدیک کربلا: گریهها، شیونها، عزاداری برشهدا و تحریک عواطف مردم به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات نیز تأثیرگذاشت و از این رهگذر ماندگارتر شد.
زنان نهضت عاشورا
زنانی که در نهضت عاشورا و در صحنههای گوناگون آن شرکت داشتند،عبارتانداز:
ـ زینب کبری:
زینب از زنان کربلاست که به «ام المصائب» معروف است. او بهبرادرش علاقة بسیار داشت و شوهرش یکی از متمولین عرب بود. بردباریش مانند امامحسن و شجاعتش مانند امام حسین بود.
همانا جبرئیل که به پیامبر پیام آورد که نام این دختر را زینب بگذار، گریان گردید.وقتی پیامبر سبب گریه را پرسید، عرض کرد: این دختر از آغاز زندگی تا پایان روزگارناپایدار، بی رنج نخواهد زیست. گاهی به درد مصیبت تو مبتلا و گاهی در غم پدر و زمانیبه دردِ فراق برادرش حسن دچار خواهد بود. افزونبر ا´ن به مصائب کربلا و نوائب دشتنینوا گرفتار میشود و چندان که مویش سفید و قامتش تا خواهد شد. آن وقت فاطمهعرض کرد: «یا ابتاه، چه ثواب دارد آن کس که بر دخترم زینب گریه کند؟» پیامبر فرمود:«ثواب او مثل ثواب کسی است که بر برادرش حسین گریه کند» گویند زینب در زناشویی باعبدالله شرط کرده بود که من به برادرم حسین علاقمندم و باید همه روزه مرا اجازهفرمایی حسینام را زیارت کنم و بر این منوال بود تا حسین مدفون شد.
امّ وهب: ام وهب زنی مسیحی بود که در دوران امام حسین مسلمان شد. او زوجةعبدالله بن عمیر کلبی بود و با همسرش از کوفه آمدند و به سیدالشهدا ملحق شدند. اموهب با عمود خیمه به میدان جنگ رفته بود و تا حسین (ع) او را به خیمه برنگرداند، بهحرف شوهر نبود. چون روز عاشورا پیش آمد، ما در وهب او را تحریض به جهاد نمود. وهب17 روز بود که عروسی کرده بود و هنگام عزیمت به کربلا زوجهاش به او گفت: تو را به خداقسم که مرا در این صحرا بیوه مگذار و جان خویش پاس بدار. مادر وهب گفت: ای فرزندسخن زن را از پس گوش گذار که بی رضای حسین و رضای من از شفاعت جدشبهرهای نخواهی برد. لاجرم زن وهب گفت: باشد که چون در راه پسر پیغمبر شهید شوی ودر بهشت برین جای کنی و با حورالعین همنشینی نمایی، مرا فراموش فرمایی. واجباست که در حضور امام با من عهد استوار نمایی که در بهشت جدا از من اقامت ننمایی.سپس هردو خدمت حضرت حاضر شدند و حسین چون این را شنید سخت بگریست ومسئلت او را به اجابت مقرون داشت و آن زن را مطمئن خاطر ساخت.
بنابر روایت صدوق در امالی، وهب عمود خیمه را کند و هفت یا هشت نفر را کشت.بعد اسیر شد و عمربن سعد گفت: سرش را جدا کردند و به جانب لشکر حسین انداختند.مادرش شمشیر وهب را گرفت و مبارزت کرد. امام حسین فرمود: بنشین مادر وهب، خداجهاد را از زنان برداشت، تو و پسر تو در بهشت میباشید با جد من.
مادر وهب عمود خیمه را برداشت و دو ن فر را کشت و امام حسین او را برگرداند.زوجة وهب رفت که خون از روی آن سرپاک کند. پس شمر او را دید. به غلام خود امر کردکه عمودی بر سر او زد. پس سرش شکست و کشته شد و او اول زنی بود که در لشکر امامحسین کشته شد.
ـ امّ البنین:
فاطمه بنت حزام ملقب به امالبنین مادر قمر بنی هاشم بود که اگر چهدر زمین کربلا حاضر نبود، اما چهار جوان او در رکاب حسین شهید شدند و او از ناله و گریهآرام نشد تا به جوار حق پیوست.
وقتی خبر شهادت فرزندانش در مدینه به ام البنین رسید، گفت: «از امام حسینمرا خبر دهید. فرزندانم و آنچه زیر آسمان کبود است، فدای حسین باد. چرا ابتدا از حالحضرت ابی عبدالله مرا مطلع نمیسازید؟»
این شدت علاقه به امام، تنها دلیل کوچک شمردن شهادت فرزندان خود در برابرشهادت امام حسین بود.
ـ فاطمه کبری:
فاطمه کبری (دختر امام حسین) در علم، عبادت و معنویت مقامبالایی داشت و از زنان مجاهد و نمونه محسوب میشد. ایشان همراه همسرش، حسنمثنی (فرزند امام حسن) در کربلا حضوری فعال داشت و شاهد مصائب دردناک عاشورابود.
هنگام هجوم وحشیانة امویان به خیمهها، فاطمه مورد هجوم و غارت قرار میگیردو گوشوارههایش را وحشیانه از گوشش درمیآورند. این سختی و شکنجه نتوانست ازروحیة قوی و شجاعت کم نظیر فاطمه بکاهد. او دختر حسین و برادرزادة زینب است. اوپیامرسان عاشوراست و باید همچون دختر علی پایههای کاخ ستمگران را درهم فروریزد. از این رو در مرکزقدرت عبیدالله (کوفه) با خطبهای غرّا ستم بنی امیه را افشا میکندو به دنیاپرستان میفهماند که خون حسین در رگهای فاطمهاش جوشان است. پس ازعاشورا ولید بن عبدالملک، مروان، همسر فاطمه را مسموم و شهید کرد و فاطمه که شدیداًبه همسرش وفادار بود، روی قبر شوهرش خیمهای برپا میکند و به مدت یکسالسوگواری میکند.
دلهم: یکی از کسانی که امام حسین از وی دعوت کرد، «زهیر بن قین» است؛ زهیراز کسانی بود که احتیاج داشت، دیگران استعداد پاکی و حق طلبی و فداکاری را دروجودش روشن کنند. نخستین گام را امام حسین در این راه برداشت. گام دوم را همسرزهیر، «دلهم» برداشت. هنگامیکه (زهیر) از مضمون دعوت سیدالشهدا آگاهی یافت،استقبال نکرد. بلکه قیافة او نشان میداد که چندان میلی به رفتن به کربلا ندارد. بهخصوص که امام حسین از وی خواسته بود که کسانش را نیز برای پیوستن به لشکر، همراهخویش ببرد. از همینجا دلهم برنامة خود را آغاز کرد. او به منظور تشویق زهیر، چنینگفت: «سبحان الله! فرزند رسول خدا از تو دعوت میکند که به یاریاش بشتابی. اما تو درقبول دعوت او تردید به دل راه میدهی! چه میشود که سخنش را بشنوی و هرچه زودترخود را به او برسانی!»
زهیر به تشویق این بانوی قهرمان، در سپاه امام حسین با شور و اخلاص جنگید ومیمنة سپاه را برعهده گرفت. سرانجام پس از کشتن 120 نفر، به شهادت رسید.
دلهم، کفنی به غلام زهیر داد که برو آقای خود را کفن کن. غلام که به قتلگاه رسیدو بدن امام حسین را برهنه دید، با خود گفت بدن آقای خود را کفن کنم و بدن امام حسینبرهنه بماند؟ هرگز چنین کاری نکنم. سپس کفن را بر حسین پوشانید و برای زهیر کفندیگری تهیه کرد.
ـ شهر بانو:
شهربانو زنی از نژاد ایرانی و همسر امام حسین بود. او یکی از بانواندشت کربلاست که کودکش در دشت کربلا به دست «هانی بن ثبیت» شهید شد. گفتهاندکه در کربلا طفلی از سراپرده برون شد و از وحشت و حیرت به راست نظر کرد. به ناگاهسنگین دلی به نام هانی بن ثبیت او را شهید نمود و گفتهاند که در وقت شهادت، مادرششهربانو ایستاده و یارای سخن گفتن و توان حرکت کردن نداشت و مخفی نماند اینشهربانو غیر از مادر امام زین العابدین است.
ـ امّ خلف:
امّ خلف زوجة مسلم بن عوسجه بود. گویند چون پسر مسلم، پدر راشهید دید مانند شیر شرزه بردمید و خواست به میدان جنگ برود. امام حسین فرمود: «ایجوان پدرت شهید شد تو نیز اگر شهید شوی مادرت چه کند؟» پسر مسلم خواست طریقمراجعت سپارد که مادرش شتاب زده راه برگرفت و گفت: «ای پسر، سلامت نفس را برنصرت پسر پیامبر اختیار میکنی؟ هرگز از تو رضا نخواهم شد و هنگامی که پسر بهشهادت رسید، مادر همی فریاد کرد: ای پسر شاد باش که هم اکنون از دستان ساقی کوثرسیراب خواهی شد.»
ـ رباب:
او دختر امرءالقیس، شاعر بزرگ عرب و همسر سیدالشهداست. دارای دوفرزند بود، یکی سکینه ـ عقیلة قریش ـ و دیگری عبدالله ـ که روز عاشورا در سنینشیرخوارگی در برابر چشمان حسرت زدة مادر کشته شد ـ به دنبال واقعة کربلا، راه اسیریشام را پیش گرفت و سرانجام به اتفاق بازماندگان مصیبت زدة حسین، به مدینه برگشت.
پس از مراجعت، اشراف قریش به خواستگاری او آمدند؛ لکن همه را جواب گفت.در مدینه هرگز به زیر سقف نرفت و همچنان به یاد همسر گرامی و فرزند دلبندش سوختو گداخت تا در گذشت. برخی گفتهاند: یکسال بر کنار قبر حسین عزاداری کرد، سپس بهمدینه بازگشت.
رباب یکی از شایستهترین زنان عصر خویش است. مرگ پرافتخار او یک سالبعد از واقعة کربلا اتفاق افتاد.
هنگامی که در شام بود، سر حسین را برداشت و در آغوش گرفت و گفت: «ایحسین عزیزم، هرگز تو را که در زیر نیزههای دشمن از پای درآمدی، فراموش نمیکنم. اورا در کربلا به خاک و خون کشیدند. خداوند کربلا را آب ندهد».
ـ اُمّ عمرو:
ام عمرو بن جناده از دیگر زنان کربلا بود که پسرش را به میدان جنگفرستاد تا شربت شهادت بنوشد و هنگامی که سرپسرش را به لشکرگاه امام حسینانداختند، آن را به سینه چسبانید و بوسید و گفت: «احسنت ای پسر من و ای مایة روشنیچشم من!» سپس سر را با تمام غضب به سوی دشمن پرتاب کرد. آنگاه عمود خیمه رابرگرفت و بر لشکر ابن سعد حمله برد و دو تن را کشت و به فرمان امام حسین بازگشت.
ـ فکهیه زوجه عبدالله بن اریقط: فکهیه، همسر عبدالله بن اریقط بود که برای اوپسری آورد و او را قارب نامید که در کربلا شهادت یافت و مادرش نیز با رباب همراه دیگراسیران به شام رفت.
ـ امّ اسحاق:
امّ اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله و همسر امام حسن مجتبی بود وپسرانش حسین بن حسن و طلحه بن حسن در کربلا حضور داشتند.
ـامّ کلثوم:
ام کلثوم دختر علی بن ابیطالب، همسر مسلم بن عقیل و مادر عبداللهو محمد دو طفل مسلم بود که همگی در زمین کربلا حاضر بودند. گویند هنگامی که خبرقتل مسلم به حضرت امام حسین رسید، حمیده دختر مسلم را طلبید و دست نوازش برسر او کشید.
ام الثغر:
ام الثغر دختر عمرو همسر عقیل بن ابیطالب بود و جعفر بن عقیل از اومتولد گردید که هر سه در سرزمین کربلا حضور داشتند.
ام کلثوم: دختر عبدالله بن جعفر الطیار و دختر زینب است که با قاسم بن محمدبن جعفر بن ابی طالب ازدواج کرد. و از دیگر زنان کربلاست.
ـ فاطمه صغری:
فاطمه صغری بنت الحسین، دختری کوچک بود که به سندتاریخ، چون حسین را شهید کردند و فاطمه از شهادت پدر آگاه شد، به زاری و سوگواریپرداخت.
ـ لیلی بنت مسعود:
لیلی دختر مسعود، بانوی حرم امیرالمؤمنین بود که پسرشعبدالله اصغر در رکاب سیدالشهدا شهید شد.
پیام رسانی زینب
وقتی امام حسین از مدینه به مکه و از آنجا به کربلا آمد، زینب همراه برادرش بودو در واقع سرپرست بانوان و کودکان بود و تا آخرین توان در این سفر به برادر و نهضتبرادرش کمک کرد. با اینکه در سن 55 سالگی بود، بزرگترین و سختترین مصائب را درراه به ثمر رساندن اهداف عالیه برادرش امام حسین تحمل نمود. بانوان حرم، به خصوصخواهرش ام کلثوم و دختر برادرش سکینه و همسر برادرش رباب نیز کمال تحمل واستقامت را کردند.
زینب دو فرزندش محمد و عون را با خود به کربلا آورده بود و این دو نوجوان در راهحسین به شهادت رسیدند. چون کوهی استوار در برابر حوادث، ایستادگی کرد. اگر گریهمیکرد، گریهاش فریاد بر ضد ظلم بود. فریاد بیداری بود.
او پیامآور خون شهیدان بود، وگرنه به ابن زیاد نمیگفت: «جز زیبایی و سعادت،چیز دیگری ندیدم». او حتی وقتی به مدینه بازگشت، در هر فرصتی پیام شهیدان کربلا رابه مردم میرساند.
در عصر روز یازدهم (محرّم) که اسرا را آوردند، وقتی به قتلگاه رسیدند، همه بیاختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب خودش را به بدن مقدسابا عبدالله میرساند و آن را به وضعی دلخراش میبیند. بدنی بی سر و لباس. آنچنان نالهکرد که اشک دشمن جاری شد.
مجلس عزای حسین را برای اولین بار زینب ساخت، ولی در عین حال از وظایفخودش غافل نیست. پرستاری زین العابدین به عهدة اوست. نگاه کرد به زین العابدین،دید حضرت که چشمش به این وضع افتاده، آن چنان ناراحت است، گویی میخواهد قالبتهی کند. فوراً بدن ابا عبدالله را رها کرد و آمد سراغ امام زینالعابدین: «پسر برادر! چرا تورا در حالی میبینم که میخواهد روح از بدنت پرواز کند؟» امام فرمود: «عمه جان! چطورمیتوانم بدن های عزیزان خودمان را ببینم و ناراحت نباشم؟» زینب در همین شرایطشروع میکند به تسلیت خاطردادن به امام.
آینده اینجا کعبة اهل خلوص خواهد بود. زینب برای امام زینالعابدینروایتمیکند.
روز دوازدهم (محرّم) اسرا با طبل و شیپور وارد کوفه شدند و سرهای مقدس را بهاستقبال آنها بردند. در یک موقع خاصی زینب موقعیت را تشخیص میدهد و اشاره کرد،عبارت تاریخ این است: «وَقد او مات الی الناس ان اسکتوا فارتدّت الانفاس و سکنتالاجراس؛ یعنی در آن هیاهو و قلقله که اگر هلهله میکردند صدایش به جایی نمیرسید،گویی نفسها در سینه حبس شد و صدای زنگها و هیاهو خاموش شد، مرکبها همایستادند.» در کوفه 20 سال پیش علی خلیفه بود. هنوز در میان مردم خطبه خواندن علیضرب المثل بود. راوی گوید: گویی علی زنده شده و سخن او از دهان زینب میریزد.
زینب در کوفه خطبهای قرائت نمود: «ای اهل کوفه قبیح باد روهای شما، چه پیشآمد شما را که از نصرت حسین دست برداشتید تا اینکه او را شهید کردید و اموال او راغارت کردید؟ اف بر شما، آیا میدانید خون طاهری را ریختید و کسی را کشتید که بهتر ازهمه جهانیان بود؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند که به زودی جزا خواهید شد به آتشیکه خاموش شدنی ندارد. من تا زنده هستم بر برادرم میگریم و بعد از این، چشمهایم بهاشکی که چون سیل جاری به صورت متراکم میباشد، خشک نخواهد شد.» سپس بانگبر اهل کوفه زد: «صدقه بر ما اهل بیت روا نیست. ای اهل کوفه مردان شما، مردان ما رامیکشند و زنان شما بر ما گریه میکنند. فردای قیامت خداوند متعال میان ما و شما حکمخواهد فرمود».
این سخنان که با عبارتهای شیوا از دلی سوخته برمیآید، همه را دگرگون کرد بهگونهای که شنوندگان دستها را بر دهان نهاده و دریغ میخوردند. واکنش مردم کوفهچنان بود که راوی میگوید: به خدا قسم مردم کوفه را در آن روز دیدم که بهت زده اشکمیریختند و از شدت اندوه، دستها را بر دهان گرفته و انگشتان خود را میگزیدند.
ویژگیهای زینب در ماجرای کربلا بسیار است. مهمترین ویژگیهای او رامیتوان در سه موضوع زیر خلاصه نمود:
1ـ تا برادرش امام حسین بود، یگانه حامی او بود و بعد از او از حجت خدا امامسجاد، حمایت کرد و در چندین مورد نگذاشت او را به قتل برسانند و خود را سپر او کرد.
2ـ او سرپرست یتیمان و بانوان بیسرپرست بود و تا آخرین لحظه از آنها حمایتکرد. حتی جیرة آب خود را برای کودکان میگذاشت و در عین حال نماز شبشترکنمیشد.
3ـ او پیامآور خون شهیدان بود. در کوفه و شام و مدینه و و هرجایی که فرصت بهدست میآورد از شهیدان و آرمانهای مقدس آنها میگفت و هدف قیام امام حسین رامشخص میکرد و مردم را بیدار مینمود. خطبة غرّای او در کوفه و شام عجیب صدا کرد.یزید را به لرزه انداخت و او را با کوبندهترین مطالب در برابر جمعیت محکوم ساخت، بهطوری که او در ظاهر اظهار پشیمانی کرد و جنایت را بر گردن عبیدالله بن زیادمیانداخت.